پس از گريه هايم مي آيي تداوم باران هميشه نويد خورشيد است در تاريكي چشمانت را جستم در تاريكي چشمانت را يافتم و شبنم پر ستاره شد . تو را صدا كردم در تاريك ترين شبها دلم صدايت كرد و تو با طنين صدايم به سوي من مي آيي با دستهايت براي دستهايم آواز خواندي براي چشم هايم با چشمانت براي لب هايم با لبهايت با تنت براي تن خسته ام آواز خواندي من با چشمها و لبهايت انس گرفتم و با تن ات انس گرفتم چيزي در من فروكش كرد چيزي در من شكفت من دوباره در گهواره ي كودكي خويش به خواب رفتم و لبخند آن زماني ام را بازيافتم.
نظرات شما عزیزان:
ϰ-†нêmê§ |